ترکمنچای ۲ کلید خورد؟

سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین در روزهای اخیر موضوع داغ رسانهها بوده که البته بعضی افراد موافق و برخی دیگر مخالف آن هستند. نکته مشترک اظهارنظرها این است که سند همکاری امری مهم است که تا ۲۵ سال آینده بر سیاست و اقتصاد ایران تاثیر خواهد گذاشت؛ آنچه که مسلم است، با وجود اینکه این توافق برای هر دو طرف مزایایی دارد، کفه ترازو به نفع چین سنگینتر است. برای این درستی این ادعا روشن شود باید به دو سوال پاسخ بدهیم: اول اینکه این توافق برای ایران چه سودی دارد و ثانیا در عوض چین چه چیزی را از ایران میخواهد.
توافق با چین برای ایران چه سودی دارد؟
رقمی که بیش از همه سیاستمداران کشور به آن چشم دوختهاند، سرمایهگذاری ۲۸۰ میلیارد دلاری چین در توسعه اقتصادی ایران است که سهم عمده آن در پنج سال اول توافق انجام میشود. اما گفتنی است که بیشتر این منابع به بخش انرژی تعلق میگیرد و بقیه پول به صنایع پاییندستی بخش انرژی و پتروشیمی نظیر حمل و نقل اختصاص مییابد. نکته حائز اهمیت دیگری نیز این است که با توجه به حذف درآمد نفتی از بودجه کشور عملا ما حاصل این سرمایهگذاری به شرکتهای نفتی بر میگردد که اکثر این شرکتها معافیت مالیاتی دارند و مدیریت آنها را هم همان سپاهیانی در دست دارند که سند همکاری ۲۵ ساله را به ارمغان آوردهاند. با این حساب به نظر میرسد سهم مردم از این معامله به جادهسازی و ریلگذاری در مناطق نفتخیز کشور محدود بوده و وضع معیشتی مردم تغییر چندانی نخواهد کرد. از این رو به این نتیجه میرسیم که حکومت ایران از انعقاد این قرارداد طولانیمدت حتما هدف دیگری دارد از نوع سیاسی.
بدون شک دستاورد بزرگ این توافق برای طرف ایرانی این است که در سطح بینالمللی ایران با کشوری قدرتمند همپیمان شده است و لابد رهبران جمهوری اسلامی توقع دارند تا چین در شورای امنیت سازمان ملل و دیگر مجامع بینالمللی از مواضع ایران حمایت کرده و مدافع منافع جمهوری اسلامی باشد و از آنجایی که چین در زمینه دفاع و اقتصاد رقیب و همتای ایالات متحده میباشد در محافل تصمیمگیری تهران گمان میرود که ایران تا حدودی از حمله آمریکا و متحدان آن در امان باشد؛ از طرف دیگر نیز چین در بسیاری زمینهها از تکنولوژی پیشرفته برخوردار است که امید است به ایران منتقل شود، و در عین حال بازار داخلی چین برای صادرات ایران بازار هدف بینظیری است. این اما در حالی است کهقابلیت اعتماد چین به عنوان شریک سیاسی و تجاری جای سوال استزیرا که تا به حال و با وجودی که در حرف چین همواره علیه مواضع آمریکا موضعگیری میکند اما در عمل به راهبرد آمریکا در قبال ایران تن داده و تحریمهای غیراخلاقی ایران را در خاک خود اجرا کرده است و در عین حال از صدور مجوز واردات کالاهای ایرانی خودداری و از سادرات کالاهای مرغوب به ایران هم پرهیز میکند و در نتیجه، بزرگترین دستاورد روابط تجاری ایران با چین این است که در حال حاضر بازار داخلی ایران غرق کالاهای ارزان و بیکیفیت چینی شده که کمتر تولیدکننده داخلی توان رقابت با آن را دارد.
نزدیک به دو هفته است که شش کشتی ایرانی متعلق به بزرگترین شرکت کشتیرانی ایران در بنادر چین، لنگر انداختهاند و اجازه حرکت ندارند…

هفته گذشته گزارش شد که تعداد ۶ کشتی ایرانی به علت نقض قانون مربوط به استفاده از سوخت پاک در بنادر چین توقیف شدهاند، امری که با وجود اظهارات مدیران و مسئولین شرکت کشتیرانی مبنی بر اینکه این قضیه حل شده همچنان اجازه حرکت به این کشتیها داده نشده است که این معطلی طولانی این سوال را بر میانگیزد که آیا توقیف کشتیهای ایرانی فرصتی را به دست چینیها نداده تا خود را پایبند به خواستههای آمریکا نشان دهند؟ به نظر میرسد چین فقط تا جایی قابل اعتماد است که منافع آن مورد تهدید قرار نگرفته و به محض اینکه منافع چین با تهدید مواجه میشود، به کشورهای دوست هم پشت میکند.
در ضمن برخورد وحشیانه و غیر انسانی حکومت چین با مسلمانان اویغور این کشور این خیال خام را نابود میکند که حاکمان چین جنبه بشردوستانه و خیرخواهانهای دارند و در همین ارتباط این نیز سوال است که چرا جمهوری اسلامیای که خود را مدافع و رهبر مسلمانان جهان میداند برای دفاع یا حتی کمک به این اقلیت دینی و نژادی مظلوم نه تنها هیچ کاری نکرده بلکه کوچکترین اعتراضی هم نمیکند؟ آن طور که پیداست سکوت رهبر مسلمانان جهان در برابر اسلامزدایی اویغورها، از پیششرطهای سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین است وگرنه سکوت در برابر ظلم کجا و جریان مقاومت کجا؟
البته این پیمان استراتژیک برای طرف ایرانی هزینههای دیگری هم دارد که الآن به آنها میپردازیم.
و اما زیانش چیست؟
با انعقاد این توافق راهبردی از این به بعد چین با تخفیف ۱۲ درصدی از ایران نفت خریداری میکند و این حق به این کشور تعلق میگیرد که به مدت ۲ سال پس از فروش هیچ پولی به ایران پرداخت نکند؛ وجوه پرداختی هم میتواند به هر ارزی باشد که چین در لحظه پرداخت تعیین کند. طبق سند همکاری چین اجازه دارد تا با استفاده از نیروی خود و مطابق استانداردهای خود در ایران کارخانه بسازد که حتی نیروی نگهبان کارخانجات چینی در ایران را نگهبانان چینی به عهده خواهند داشت. به طور خلاصه میتوان گفت شغلهایی که به موجب این توافق ایجاد میشود صرفا برای چینیها خواهد بود و سهم ایرانیان از این معامله این خواهد بود که از نیروی کار چینی پذیرایی کرده و وقتی برای خرید راهی مغازههای ایرانی میشوند قربان صدقهشان بروند.
از این گذشته ایران به طور کامل برای تولید حاملهای انرژی به چین وابسته میگردد. این امر دو خطر اصلی را به همراه دارد. یک، تولید حاملهای انرژی بر اساس نیازمندیهای داخلی چین صورت خواهد گرفت؛ و دو، اگر چین برای حفظ یا بهبود روابط خود با آمریکا مصلحت ببیند که صنعت نفت ایران را تعطیل کند، آن موقع برای چارهجویی خیلی دیر است چرا که با انعقاد این پیمان چین بر صنعت نفت و گاز ایران تسلط کامل به دست میآورد.
آیا شایعه واگذاری جزیره کیش صحت دارد؟
نه. در متن سند همکاری هیچ اشارهای به واگذاری جزیره کیش به چین نشده و در حقیقت این شایعه قدمت چندین سالهای دارد و ربطی به این موضوع ندارد. سخنگوی دولت و دستاندرکاران ایرانی این پیمان بارها بر این تاکید کردهاند که ذرهای از خاک ایران به کشور دیگری واگذاری نمیشود؛ طرف چینی صرفا اجازه دارد که نیروهای کار خود را وارد کشور کرده و به ساخت بنادر و زیرساختهای نفتی و مسکن کارکنان چینی اقدام کند و به مخابرات تلفنی و اینترنتی مردم و حکومت دسترسی داشته باشد، اما یک ذره از خاک ایران به آنها واگذار نمیشود.
هموطنان برای سفر به کیش احتیاجی به پاسپورت نخواهند داشت ولی بد شاید بد نباشد فرهنگ لغت چینی همراه ببرند.
