نتیجه تضمینی انتخابات حاصل شد؛ راه حل رئیسی برای ابرمشکلات کشور چیست؟

در انتخاباتی که حدوداً ۴۸ درصد افراد واجد رای دادن از حق خود برای تعیین سرنوشت چهار سال آینده کشورمان استفاده کردند و رای دادند، سید ابراهیم رئیسی توانست ۱۷ میلیون و ۹۰۰ هزار رای را از آن خود کند و لذا با حمایت کمی بیشتر از ۳۰ درصد افراد واجد رای دادن و ۲۱ درصد جمعیت ایران چند هفته دیگر بر کرسی قدرت تکیه خواهد زد. آقای رئیسی در تبلیغات خود وعده داد که فقر، فساد و تبعیض را به زباله‌دان تاریخ بفرستد اما نه در تبلیغات و نه در دهه‌های خدمت ایشان در قوه قضاییه تا کنون کوچکترین نشانه‌ای را از این نداده است که چگونه می‌خواهد به این وعده جامه عمل را پوشانده و این وعده‌ها را برآورده سازد. اگر هم در جای‌جای سابقه او در قوه قضاییه ردی از دلسوزی با اقشار آسیب‌پذیر پیدا شود، در واقع با شنیدن نام ابراهیم رئیسی اولین چیزی که به ذهن متبادر می‌شود مبارزه با بی‌عدالتی‌های اجتماعی نیست بلکه قتل عام زندانیان در سال ۱۳۶۷ را به یاد می‌آوریم.

رئیس جمهور منتخب کیست؟

سید ابراهیم رئیس‌الساداتی معروف به رئیسی ۲۳ آذر ۱۳۳۹ در مشهد دیده به جهان گشود. در سن ۱۵ سالگی وارد حوزه علمیه قم شد و تحصیلات حوزوی خود را آغاز نمود. در سال ۱۳۵۹ با وجود کمی سن به عنوان دادستان کرج منصوب شد و چندی بعد به عنوان دادستان استان همدان نیز منصوب شد و به طور همزمان این دو سمت را به عهده داشت. پنج سال بعد سمت جانشین دادستان انقلاب تهران را به دست آورد. از ۶۸ تا ۷۳ دادستان انقلاب تهران بود و سپس به ریاست سازمان بازرسی کل کشور رسید که در این سمت بر امور مالی بسیاری از سازمان‌ها و شرکت‌ها و دیگر نهادهایی که از بیت‌المال تامین بودجه می‌شدند، اشراف و نفوذ مهمی داشت. در اسفند ۹۴ با حکم رهبری به تولیت آستان قدس رضوی منصوب شد که آستان قدس رضوی از اهمیت زیادی در تامین نیازهای مالی و اقتصادی سپاه پاسداران و بیت رهبری برخوردار است. از اسفند ۹۷ ریاست قوه قضاییه را بر عهده دارد که با توجه به دست داشتن وی در قتل عام زندانیان عقیدتی-سیاسی در ۶۷ از یک سو و اصل ۱۵۷ قانون اساسی از سوی دیگر که طبق آن رئیس قوه قضاییه بایستی «یک نفر مجتهد عادل» باشد، انتصاب رئیسی به این مقام انتقاد بسیاری را در پی داشت. اینک چه بخواهیم و چه نخواهیم، ابراهیم رئیسی رئیس جمهور منتخب ایران است و حد اقل اگر رهبر معظم انقلاب چهار سال دیگر در قید حیات باقی بماند، ابراهیم رئیسی هم تا چهار سال دیگر در این سمت باقی خواهد ماند.

آنچه مسلم است این است که رئیسی در مقطعی فوق حساس و سراسر بحرانی سکان کشور را به دست می‌گیرد. چه در زمینه اقتصاد و چه از لحاظ محیط زیست ایران اکنون به طور همزمان با بحران‌های متعددی دست و پنجه نرم می‌کند و شاه‌کلید حل این مشکلات، فقط با کسب اعتماد همه مردم فراهم می‌شود. از بحران‌های کنونی می‌توان بیکاری، فقر مطلق، خشکسالی، نارسایی‌های شبکه توزیع برق و بی‌اعتمادی مردم به نظام جمهوری اسلامی را بزرگترین و مهمترین معضلاتی نامید که آقای رئیسی باید برای آنها پاسخ قانع‌کننده‌ای را به ملت ایران ارائه دهد. در مورد بی‌اعتمادی مردم هم آمار مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری اگر به حدی که هراس از آن می‌رفت نبود، باز قطعاً نمی‌تواند مهر تایید مردم بر مسیر کنونی جمهوری اسلامی تلقی شود که این امر برای رئیسی مشکل‌ساز خواهد بود چراکه رئیس جمهوری که با رای ۳۰ درصد افراد واجد رای دادن یا حدود ۲۱ درصد جمعیت کل مردم ایران برای پیشبرد برنامه‌های خود اول باید اکثریت مردم را همراه خود کند، امری که با توجه به سابقه خون‌آلوده و محبوبیت پایینش نزد اقشار مختلف مردم چندان آسان نمی‌نماید. غریزه‌های سیاسی و دینی خود شخص رئیسی و توقعات محافل بستر حمایتی او طوری است که هیچ مخالفتی و اعتراضی بر نتابد و با هرگونه اعتراض و تظاهرات برخورد شدیدی را از خود نشان دهد اما سرانجام این کار نه به رضایت مردم بلکه صرفاً به نارضایتی‌های خاموشِ آتش زیر خاکستر می‌انجامد. از طرف دیگر معلوم نیست که آقای رئیسی نسبت به برجام چه نظری دارد چون با وجود سابقه طولانی مخالفت با آن در مناظرات انتخاباتی به صورتی تلویحی به پذیرش احیای آن معترف شد؛ دیر یا زود مجبور می‌شود که تصمیم بگیرد که حفظ محبوبیت در میان اصولگرایان تندرو اولویت دارد یا احیای اقتصاد کشور.

آقای رئیسی از حامیان سرسخت اقتصاد مقاومتی است اما به نظر می‌رسد رئیس جمهور منتخب از این واقعیت غفلت می‌ورزد که برای دستیابی به اقتصاد مقاومتی مورد نظرش باید وابستگی به نفت به طور کامل قطع و از صنایع غیر نفتی حمایت معناداری شود. با توجه به حضور پررنگ بسیاری از هواداران و مهره‌های مهم حلقه رئیسی در صنابع نفت و پتروشیمی، چنین تغییر رویکردی از آقای رئیسی به سختی متصور است. به همین دلیل آقای رئیسی به احتمال قریب به یقین به ناچار به روسیه و چین روی می‌آورد اما ماهیت واقعی این روابط این است که هیچ کدام از این کشورها به دنبال مشارکت دوجانبه معناداری نیستند بلکه از دیدگاه مسکو، ایران بازاری برای صادرات جنگ‌افزار بیش نیست و از طرف دیگر چین به هیچ وجه آمادگی آن را ندارد تا برای به دست آوردن سهمی از بازار ایران روابط خود با آمریکا و اروپا را به خطر بیندازد.

با آمدن رئیسی صفحه جدیدی از تاریخ ایران ورق می‌خورد ولی هیچ معلوم نیست که آنچه تا آخر این صفحه می‌خوانیم به مزاجمان خوش خواهد آمد یا نه.