ملت ایران، بیمار نیازمند پزشک جراح

عجب روزهای سختی در حال سپری شدن است. کمابیش همه چیز از بیکاری و تورم گرفته تا تعداد مبتلایان به کرونا رو به فلک کشیده، البته با استثنای قدرت خرید و سطح زندگی مردم که روند زوالی اینها به مانند قطار بیترمز است. بعضی کالاهای اساسی و ضروری در بازار نایاب شدهاند، بعضی دیگر هم به دلیل افزایش افسارگسیخته قیمتها چندی است جای خالیشان در سفرههای مردم احساس میشود و مایه تاسف است که روز به روز بر تعداد کالاهای بیش از حد گران شده افزوده میشود. هر روز هم بار روانی بر مردم با تشدید بحرانهای توامان کرونا و گرانی، هی سنگینتر و طاقتفرساتر میشود؛ اگر در این چند سال سختیهای اقتصادی ما را از پا در نیاورده بود، از آغاز شیوع ویروس کرونا که اولین مورد ابتلا در ایران ۳۰ بهمن ۹۸ در قم ثبت شد قشار روحی و روانی بر مردم و فشار فلجکننده اقتصادی بر معیشت مردم روز به روز بیشتر میشود، روندی که نه تنها متوقف نشده بلکه با موج سوم ویروس شدت بیشتری را هم به خود گرفته است. ما اگر از این جنگ نابرابر و فرسایشی با این دشمن تقریباً نامرئی خسته شدهایم قطعاً نیروهای زحمتکش و جان بر کف کادر درمان به مراتب از همه خستهترند؛ کادر درمانی که در فضاهای مطبوعاتی و رسانهای و مجازی پیوسته التماس میکنند که مردم تمهیدات بهداشتی کرونایی را رعایت کنند اما چه سود، گوشی شنوا نیست و مردم انگار نه انگار ویروس هر روز جان صدها ایرانی را میگیرد به مسافرتها و گشت و گذار معمولیشان ادامه میدهند. حقیقت البته این است که بسیاری از مردم از لحاظ اقتصادی یک روز خانهنشینی و قرنطینه را هم تاب نمیآورند چه برسد به دو هفتهای! این هم در حالی است که دیروز ۴ آذرماه بانک مرکزی طی اعلامیهای نرخ رسمی بیکاری بهار ۹۹ را، ۹.۸درصد اعلام کرد و بدیهی است که آمار تابستان و پاییز از کاهش نرخ بیکاری حکایت نخواهد داشت. از همه بدتر اینکه مشکل با تعطیلی دو هفتهای حل نمیشود؛ به راستی تنها راه حل واقعی بحران کرونا در گرو دستیابی دانشمندان به واکسن است که اگر هم از آزمونهای نهایی نتایج مطلوب حاصل شود حد اقل شش ماه زمان میبرد تا اثر آن در جامعه احساس شود که با توجه به این امر باید گفت، از تعطیلی دو هفتهای نباید منتظر تغییر یا بهبود چندانی بود. و اگر چنین است باید پرسید کهدولت که متولی امور بهداشتی در جامعه است، چرا کار اساسیتری را انجام نمیدهد؟
در عین حال اما انصاف ایجاب میکند این حقیقت را بپذیریم که دولت ایران از همه سو تحت فشار است و از آنجایی که فضای سیاسی کشور به قدری دوقطبی شده است دیگرهر کنش دولت در هر زمینهای، چه خوب و چه بد!، با واکنش مخالفتآمیز مجلس روبرو میشود، امری که در شرایط عادی شاید امری کاملاً طبیعی باشد اما در شرایط بحرانی حال حاضر برخورد مجلس به ریاست قالیباف نه مصلحتگرایانه بلکه فرصتطلبانه به نظر میرسد. ایکاش قوای مقننه و اجرایی برای عبور از بحران کرونا اختلافات دیرینه خود را کنار گذاشته و مصلحت مردم را مدنظر قرار بدهند!
اینجاست که خلاء اراده و تصمیمگیری در بیت رهبری به شدت احساس میشود. از کسی پنهان نیست که رهبر انقلاب تمام تلاش خود را به خرج میدهد تا از مرافعه و منازعههای سیاسی فارغ آید تا مبادا مجبور شود پیامدهای فرمانهای خود را به گردن بگیرد و به جای موضعگیری شفاف نسبت به مشکلات کشور، برج عاج نشینی را برگزیده است.
وقت آن است که رک بگوییم، رهبر انقلاب دیگر از دردهای مردم بیخبر استو آن طور که پیداست چندان هم برایش اهمیت ندارد وگرنه به جای بیانیههای جنگجویانه علیه دشمنان جمهوری اسلامی وبسایت رهبری مملو بود از بیانیههای تقدیرآمیز در حمایت از مردم و کادر درمان و کارمندانی که با پشتکاری و وظیفهشناسی حتی در اوج بحران کرونا نگذاشتند وقفهای در کار مملکت و مردم ایجاد شود. رهبری که ادعای رهبری مسلمانان جهان را دارد وظیفه شرعی دارد که تمام قدرت خود را برای رفع مشکلات مردم به خرج داده و فارغ از حساسیتهای شخصی و سلیقهای سیاستمداران قوای مقننه و اجرایی، برای عبور از این روزهای تلخ خطمشی مناسب و راهگشایی را تعیین کند.
وقتی فردی که مدعی چیزی نزدیک به قدرت مطلق داشتن است برای کمک به مسلمانان درمانده لب از لب وا نمیکند این سوال در ذهن مردم جاری میشود کهاین چه قادر مطلقی است که نسبت به درد و رنج مردم اینقدر بیاعتناست؟البته بعید است کسی که همواری سعی داشته و دارد خود را دلسوز مردم جلوه دهد اگر از مشکلات همان مردم با خبر باشد کاری نکند تا به اوضاعشان بهبود ببخشد؛ پس ناچار به این نتیجه میرسیم که شخص یا اشخاصی با نفوذ کاری کرده که خبرهای بد اوضاع جامعه به گوشش نرسد. اگر چنین است باید از خود بپرسیم که چه کسی یا گروهی به نفعش است که رهبری در جریان امور مملکت نباشد؟
بدون شک اوضاع کشور به گونهای است که نهادهای مسئول رفاه مردم خوش ندارند رهبری از کمکاریشان خبردار شود! اما با توجه به اینکه بخش مهم مشکلات کشور در شرایط وخیم اقتصادی ریشه دارد به نظر میرسد دولت انگیزه چندانی برای منزوی کردن خامنهای ندارد و از آنجایی که نه مجلس و نه قوه قضاییه منافع اقتصادی مهمی ندارند، منطق حکم میکند که پشت پرده بیخبری رهبری از اوضاع کشوری که ادعای رهبری آن را دارد، نیروهای مسلح قرار دارد و سابقه سپاه در سرپیچی از فرمان صریح رهبری، بر این احتمال صحه میگذارد که باعث و بانی عدم برخورد رهبری با مشکلات حاد مردم، سپاه پاسداران باشد. این بدین معناست که اگر رهبری حاضر نشود کار کند که دست سپاه از اهرم قدرت کوتاه شود، جمهوری اسلامی ایران در واقع ماهیت جمهوری را از دست داده و حالت دیکتاتوری نظامی را پیدا میکند.اگر روند فعلی متوقف نشود سپاه، بخشهای بیشتری از اقتصاد و صنایع کشور را به چنگ خواهد آورد، امری که دیر یا زود به مرگ اقتصاد ایران خواهد انجامید.فسادی که در دولتهای احمدینژاد و روحانی گل کرده نسبت به غارت بیتالمال توسط سپاه پاسداران و نهادها و شرکتهای وابسته چندرغازی بیش نیست.
بدانیم و آگاه باشیم، دردهای ایران با بایدن و واکسن کرونا درمان نمیشود چرا که بزرگترین درد ایران ربطی به بیرون ندارد. تسلط سپاه پاسداران بر اقتصاد کشور غده در گلوی ملت ایران است که تا نفس مردم را نبریده باید از بدن خارج شود و تنها کسی که از پس این جراحی بر میآید خود خامنهای است؛ یعنی حل مشکلات ایران به کسی بستگی دارد که مشکلات موجود را نه میبیند و نه صدای مردم معترض به گوشش میرسد و اگر هم کمتر از این تحت نفوذ فرماندهان سپاه بود، بارها ثابت کرده است که حفظ جایگاه و منافع خود را بر منافع مردم ترجیح میدهد.
ملت ایران به یک جراح خوب نیاز دارد که این سرطان را درمان کند. آقای خامنهای مردش هستید؟