حضرت آقا، افزایش جمعیت به چه قیمتی؟

به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، مقام معظم انقلاب از سال ۱۳۹۰ تا به امروز در بیانات خود ۴۲ بار به اهمیت موضوع افزایش جمعیت کشور اشاره کرده‌اند اما به نظر می‌رسد راه برای رسیدن به آن هدف آن طور که ایشان خیال دارند هموار نیست و مشکلات حال و آینده، مردم را نسبت به فرزندآوری دلسرد می‌کند. این در حالی است که جای جای فضای مجازی چه به صورت تلویحی و چه به صورت مستقیم جوی شکل گرفته که مطابق سیاست افزایش جمعیت رهبر انقلاب، زوج‌های ایرانی را برای فرزندآوری تحت فشار گذاشته و حتی اینگونه جلوه می‌دهند که زوجی که بچه‌دار نمی‌شود به نوعی به ملت ایران خیانت می‌کند!

سوال بر سر درستی فرضیه حضرت امام خامنه‌ای که با افزایش جمعیت چشم دشمن کور و هر تهدید خارجی علیه جمهوری اسلامی منتفی می‌شود به کنار، باید پرسید که در شرایط بحرانی معیشتی کنونی چه عقل سلیمی مردم را به فرزندآوری تشویق می‌کند؟ مگر ایران کودکان گرسنه کم دارد؟ مگر ایران به اندازه کافی مادر و پدرانی ندارد دلواپس آینده فرزندانشان؟ تهدیداتی که ایران در حال حاضر با آنها دست و پنجه نرم می‌کند، اکثراً نه خارجی بلکه در عرصه‌های اقتصادی، اقلیمی، سیاسی و اجتماعی عمده مشکلات ایران و ایرانیان منشاء داخلی دارند.

صدرنشین مشکلات کشور، مشکلات اقتصادی است. البته حکومت جمهوری اسلامی همواره باعث و بانی مشکلات اقتصادی را، آمریکا و متحدان آن اعلام می‌کند تا از مشئولیت‌پذیری در این خصوص شانه‌خالی کند. امام مشکلات اقتصادی با رفع تحریم‌های بین‌المللی حل نمی‌شود چراکه در اساس، مشکلات اقتصادی ایران از نوع ساختاری است. نظام سیاسی فعلی هم هیزم بر آتش این مشکلات ریخته و در حقیقت چیزی که بیشتر از هر چیز دیگری در نظام جمهوری اسلامی پرورش یافته و شکوفایی کرده، فساد و رانت‌خواری است. نظر به این وضعیت نامطلوب روشن است که مسلماً مشکلات کشور با افزایش جمعیت حل نمی‌شود که سهل است، بسیار هم وخیمتر و حیاتی‌تر هم می‌شود چرا که سهم هر شهروند از منابع کشور تقلیل پیدا می‌کند و نسبت به اندک منابع سرانه‌ای که در حال حاضر به رفع نیازهای شهروندان اقتصاص پیدا می‌کند، مبلغ بسیار کمتری تخصیص داده خواهد شد. البته انتظار نمی‌رود بودجه‌های حوزوی و فعالیت‌های تبلیغی در داخل و خارج از کشور و همچنین بودجه دستگاه‌های نظامی کاهش معناداری پیدا کند.

با توجه به مشکلات اقتصادی مذکور از یک سو و تغییرات آب و هوایی فاجعه‌آ»یز از سوی دیگر، خط‌مشی جمعیتی آیت خامنه‌ای موجب حیرت و سرگردانی متخصصان شده و تاکید مکرر ایشان بر آن نگرانی‌های آنها را دوچندان می‌کند. با این حساب بدیهی است که چشم‌انداز آیت‌الله خامنه‌ای از ایران ۱۵۰ میلیون نفری چیزی نیست جز یک دکترین نظامی؛ آن طور که پیدا است استدلال حضرت آقا از اینجا آب می‌خورد که جمعیت کشور هر چه بیشتر شود، حمله به کشور هم سختتر می‌شود. اما این استدلال از اساس غلط است زیرا این فرضیه بر این نکته تکیه دارد که جمعیت ۱۵۰ میلیونی، افراد سالم، خوشحال و تحصیل‌کرده در بر داشته باشد اما واقعیت این است که در صورت تحقق این هدف، آن جمعیت ۱۵۰ میلیونی افراد مریض، گرسنه و نومید در بر خواهد داشت. جهان‌بینی رهبر انقلاب، همیشه جهان‌بینی تقابلی و تا حدی جنگجویانه‌ای بوده است و هرچند که دائم به نیاز به افزایش اقتدار و رفاه ملت و توانایی دفاعی و نظامی کشور اشاره و تاکید می‌کنند در واقع اقتدار ملت چندان برای ایشان اهمیت ندارد چه برسد به رفاهشان! البته ممکن است که انسان به این نتیجه برسد که درماندگی هر چه بیشتر مردم، دقیقاً با اهداف شخصی آیت‌الله خامنه‌ای تطابق دارد زیرا توده مردمِ گرفتار فقر و گرسنگی زورشان به اعتراضات دوامدار از نوعی که می‌تواند ادامه حیات جمهوری اسلامی را به خطر بیندازد، نمی‌رسد.

تاکید موکد و مکرر آیت‌الله خامنه‌ای بر افزایش جمعیت بیانگر این حقیقت تلخ است که رهبر انقلاب اسلامی کوچکترین آشنایی با علوم طبیعی، جغرافیا، دکترین نظامی و جامعه‌شناسی ندارند و به علاوه نشان می‌دهد که درکی از شرایط کمرشکنی ندارند که بیش از نیمی از جمعیت ۸۱ میلیونی کشور در آن به سر می‌برند و با توجه به تغییرات آب و هوایی که برای چند دهه آینده پیشبینی شده است، احتمال دارد در آینده نه چندان دور این شرایط کمرشکن، حال بخش وسیعتری از جمعیت کشور را در بر بگیرد. درباره این نکته هم باید سخنی به میان آورد که آیت‌الله خامنه‌ای که رهبر کشوری با جمعیت ۸۱ نفری هستند که در کنار بحران‌های خودساخته جمهوری اسلامی با بحران‌های طبیعی و جهانی هم دست و پنجه نرم می‌کند چرا این همه نیروی فکری خود را بر این یک مساله متمرکز می‌کنند!

هر سال قطعی برق گسترده مشکلات شدیدی را برای مناطق مختلف کشور ایجاد می‌کند و خطر گرمازدگی اقشار آسیب‌پذیر مردم را بالا می‌برد. در حال حاضر و با جمعیت ۸۱ میلیونی، زیرساخت‌های کشور برای تامین برق مورد نیاز کافی نیست و از آنجایی که افزایش دما با افزایش مصرف برق رابطه تنگاتنگی دارد، مشخص نیست که در آینده چگونه از پس این کار بر بیاید. افزایش دمای مورد انتظار شهرهای مختلف ایران به شرح ذیل است:

وضع کنونی مصرف برق را در نقشه سمت چپ مشاهده می‌کنید. با افزایش دمای هوا در بخش‌های وسیعی از کشور، میزان برق مصرفی کولرها و یخچال‌ها و دیگر دستگاه‌های خنکساز جهش می‌کند. از

طرف دیگر شهرهایی را که با قطعی برق مشکل خاصی ندارند، کمبود آب تهدید می‌کند. همانطور که در نقشه زیر مشاهده می‌کنید، مناطق وسیعی از کشور دچار تنش آبی شدیدی هستند که با افزایش دمای هوا در دهه‌های پیش رو، این پدیده با سرعت فزاینده بر شدت و گستره خود خواهد افزود. آنچه در این نقشه نمی‌آید، مشکلات ثانویی زیست‌محیطی است که با تشدید افزایش دما و تغییرات اقلیمی که منجر به کاهش بارندگی در برخی مناطق و افزایش شدید آن در مناطق دیگری، مردم این مرز و بوم با آنها گرفتار خواهند شد.

این نکته را نیز لازم به ذکر می‌دانم که سیاست‌های غلط دولت‌های پیاپی نظیر سدسازی بی‌رویه که البته از طریق قراردادهای ساخت این سدها پول‌های هنگفتی به شرکت‌های زیرمجموعه بنیادها و سپاه پاسداران رسیده است، در ایجاد و تشدید این مشکلات نقش عمده‌ای داشته و دارند. از جمله مشکلات اقلیمی مهمی که حکومت جمهوری اسلامی باید برای مقابله با آنها چاره اندیشی کند می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

– افزایش ریزگردها
– خشک شدن دریاچه‌ها، تالاب‌ها و رودخانه‌ها
– شوری آب زیرزمینی
– آلودگی هوا در کلانشهرها
– استخراج بی‌رویه آب زیرزمینی

با نگاهی به بیانات رهبر انقلاب در ۹ سال اخیر اهمیتی که ایشان برای موضوع افزایش جمعیت قایل هستند را در می‌یابیم. از مرداد ماه ۱۳۹۰ تا به امروز، حضرت آقای خامنه‌ای ۴۲ بار به این موضوع اشاره داشته‌اند. اما اولین بار ایشان در سال ۱۳۶۸ بر لزوم افزایش جمعیت و بی‌نیازی ایران به کشورهای دیگر تاکید کردند: «ما اگر دو برابر امروز هم جمعیت داشته باشیم، باز هم می‌توانیم بدون کمترین نیازی به کشورهای دیگر، خود را به بهترین وجه اداره کنیم.» طبق آمار سرشماری ۱۳۶۵، جمعیت ایران در آن سال نزدیک به ۵۰ میلیون نفر بود. اما رهبر انقلاب بر چه اساسی این ادعا را به میان آوردند؟ آنچه معلوم است اینکه سی سال پیش، تغییرات آب و هوایی به آن شکلی که امروز هست، هنوز مشهود نشده بود و کسی به ابعاد شگفت‌آور و هولناک از پی نبرده بود، اما امروز می‌دانیم که تغییرات آب و هوایی باعث افزایش دما و تغییرات بارندگی در خاورمیانه شده است. علاوه بر این با افزایش ۳۰ میلیون نفری جمعیت در این فاصله زمانی، فشار وارده به ذخایر زیرزمینی آب کشور نیز بیشتر شده است چرا که برای افزایش تولید کشاورزی، کشاورزان کشور به طور بی‌رویه و اغلب غیرمجاز از این منابع برداشت کرده‌اند به گونه‌ای که امروز، ذخایر آبی کشور به شدت تحت فشار و بعضاً در آستانه انقراض قرار دارد. فرض بر اینکه روند افزایشی جمعیت بی‌وقفه و به منوال فعلی ادامه پیدا کند، برداشت بی‌رویه از منابع آبی و همزمان با آن تغییرات بارندگی سبب می‌شود که ایران در چرخه معیوب خطرناکی قرار گیرد.

البته این بحران منحصر به ایران نیست و بیشتر کشورهای منطقه را هم تهدید می‌کند. اما بر خلاف کشورهای دیگر منطقه، ایران تحت فرمان رهبری، خط‌‌مشی انزواطلبانه‌ای در پیش گرفته است و با توجه به اینکه خامنه‌ای که تقریباً همه کشورهای منطقه‌ را «دشمن» می‌داند، بر ادامه این خطمشی غلط اصرار لجوجانه‌ای دارند، معلوم نیست ایران در آینده چجوری می‌تواند نیازمندی‌های خود را تامین کند و اگر حکومت ایران نسبت به این قضیه کوتاهی کند طبیعتاً احتمال آشوب و اغتشاش نیز بیشتر می‌شود، همانطور که در سال‌های اخیر به صورت جسته گریخته و در جای‌جای کشور در واکنش به مسائل معیشتی و بعضاً رفاهی نیز شاهد آن بوده‌ایم.

مشخص است که مشکلات ناشی از افزایش جمعیت ایران با تغییرات آب و هوایی و مشکلات اقتصادی و… ختم نمی‌شود. از نظر روانشناسی نیز پیشبرد این سیاست می‌تواند فشارهای موجود روحی و روانی که مردم ایران گرفتار آنها هستند را تشدید کند چرا که تبلیغ افزایش جمعیت به افکار عمومی اینگونه القا می‌کند که حتماً باید بچه‌دار شد ولی برای این سوال که مادر و پدری که به سختی گلیم خود را از آب بیرون می‌کشند، چگونه می‌توانند از پس هزینه‌های بچه‌داری بر بیایند، جواب به‌درد‌بخوری داده نشده است. علاوه بر آن، این خطر نیز وجود دارد که با افزایش فشار روحی و روانی بر مردم، تبلیغ و گوشزد کردن‌های پیاپی دقیقاً نتیجه معکوس را گرفته و مردم را از فرزندآوری دلسرد کند.

حال به این پرسش بر می‌خوریم گخ چاره چیست؟ در نظامی که آیت‌الله خامنه‌ای حرف اول و آخر را می‌زنند و کوچکترین انتقاد را هم بر‌نمی‌تابند، وظیفه دولت و مجلس چیست؟ اگر نسبت به این موضوع با استناد به نظر متخصصان جامعه‌شناسی و آب و هواشناسی و علوم مربوطه دیگری مسئولان اجرایی و قانون‌گذاری تشخیص بدهند که اصولاً فرمان رهبری غلط است، آن موقع وظیفه‌شان چیست؟ در نظام جمهوری اسلامی جواب فرمان رهبری، اطاعت است و بس: در این نظام، سرپیچی از فرمان صریح رهبری به معنی خودکشی سیاسی است (البته با استثنای سپاه پاسداران که هر کاری بخواهد می‌کند و از هیچ کس هم ابایی ندارد)، هرچند که معمولاً حضرت آقای خامنه‌ای ترجیح می‌دهند در لفافه سخن بگویند تا مبادا با پیامدهای فرمان خود مواجه شود. از این گذشته، معلوم است که آدمیزاد غیب‌گو نیست و آیت‌الله خامنه‌ای هم با اینکه رهبر معظم انقلاب و ولی فقیه هستند، مشمول این قاعده هم هستند. سی سال پیش که اولین بار به موضوع افزایش جمعیت اشاره کردند، نه شرایط آب و هوایی چنین بود که هست، نه اوضاع اقتصادی و نه تعاملات سیاسی ایران با جهان اما به جای اینکه تغییرات و تحولات جهان در سی سال اخیر را در نظر بگیرند و به اشتباه و استدلال غلط خود اذعان کنند، هر دو پا را در یک کفش کرده و بیشتر و بیشتر در بیانات خود این موضوع را مورد تاکید قرار می‌دهند. این سوال اینجا مطرح می‌شود که چرا رهبر انقلاب اینقدر بر این موضوع اصرار دارند؛ زیرا هنگامی که معلوم است شرایط عوض شده، منطق حکم می‌کند که مصلحت هم عوض می‌شود و هر حاکم عاقلی باید حاضر به بازاندیشی در نظرات خود باشد وگرنه این همه قدرت چه سود؟ البته همانطور که در نوشته‌های پیشین هم عرض شد، آیت‌الله خامنه‌ای به احتمال زیاد جز در مواردی خاص از دردهای مردم بی‌خبر است و به همین دلیل خیال می‌کنند که هر ایرانی مثل خودش روزی سه وعده غذا می‌خورد و فقدان آب آشامیدنی سلامت عزیزانش را تهدید نمی‌کند و همه فرزندانش برای خود زندگی راحت و مرفهی دست و پا کرده‌اند! از نظر رهبر انقلاب، «ای آنکه به اقبال تو در عالم نیست / گیرم که غمت نیست، غم ما هم نیست» به جای اینکه جمله‌ای پندآموز و حکمت‌آمیز باشد، بیشتر بیانگر حقیقت است. این نیز قبلاً به عرض رسید که آیت‌الله خامنه‌ای یا از دردهای مردم بی‌خبرند یا نسبت به سختی‌هایی که مردم تحمل می‌کنند، بی‌تفاوت است. بدیهی است که هر رهبری که به شرایط معیشتی مردم واقف نیست، قطعاً از مصلحت کشور و ملت غافل است.

برای درک دقیق‌تر این مساله نظر کنید به سیاست‌های بودجه‌ای دولت‌های احمدی‌نژاد و روحانی که هرچند دولت هر سال قانون بودجه را تهیه و مجلس آن را تصویب می‌کند، از آنجایی که هر دو نهاد تحت فرمان رهبری هستند، مشخص است که پایه بودجه‌های مصوب، رعایت میل و آرزو و خطمشی‌های رهبری است؛ وگرنه هیچگاه بودجه‌ای که مورد پسند آقای خامنه‌ای نباشد، به تصویب نمی‌رسد.

مشکل دقیقاً از همینجا آب می‌خورد که مبدا و مقصد بسیاری از مشکلات کشور، شخص رهبر انقلاب است اما به خاطر جایگاهی که برای خود ساخته است و فاصله‌ای که میان او و مردم به وجود آمده است، دیگر کسی در میان افراد سیاسی پیدا نمی‌شود که برای مصلحت کشور حاضر باشد دست از جان بشوید و به خامنه‌ای بگوید که تدابیر و خطمشی‌هایی که اندیشیده است، از بیخ غلطند. باری، به خاطر منافع خود بر خطمشی‌های غلط رهبری سوار می‌شوند تا از انتقاد و تهدیدات احتمالی آینده از ناحیه جناح مقابل در امان باشند.

لذا بار دیگر این سوال پیش می‌آید که چاره چیست؟ آیا بهتر است دندان بر جگر گذاشته صبر پیشه کنیم ببینیم بعد از وفات آیت‌الله خامنه‌ای چه می‌شود؟ یا اینکه بهتر است دولتی سر کار بیاید که جرات بازگویی حقایق و واقعیت‌ها را داشته باشد و حاضر باشد بدون کسب اجازه رهبری به اجرای طرح‌هایی بپردازد که شرایط زندگی مردم بهبود یابد؟ بسیاری از افراد سیاسی کشورمان مدام از بصیرت عجیب آیت‌الله خامنه‌ای سخن می‌گویند اما از آنجایی که حاضر نیستند به رهبری بگویند که بالای چشمش ابروست، معلوم است که ستایش‌هایشان از ترس آینده سیاسی خود ناشی می‌شود و به همین دلیل به نظر می‌رسد این ستایش‌ها چندان صادقانه نیست زیرا این چه بصیرتی است که می‌گذارد بچه‌های ملت دغدغه‌مند شکم گرسنه خود و بدون دسترسی به اساسی‌ترین امکانات آموزش و بهداشتی بزرگ شوند؟ این چه بصیرتی است که بی‌توجه به درد و رنج مردم زیر دست خود، پول‌های کلانی برای آموزش و بهداشت بیگانگان هزینه می‌کند، آن هم از محل مالیات مردم! این چه بصیرتی است که در ۳۲ سال حکومت سطح زندگی مردم سال به سال پایینتر و پایینتر و سفره مردم سال به سال کوچکتر و کوچکتر شده ولی انگار نه انگار که مردم به ستوه آمده‌اند، جلوی ولخرجی‌های گزاف آقازاده‌ها و رانت‌خواری دارودسته خود را نمی‌گیرد؟

مدام به این سوال بر می‌گردم که آیا جمهوری اسلامی‌ای که امروز در آن زندگی می‌کنیم، جمهوری اسلامی‌ای است که مدنظر امام راحل بود؟ آیا عدالت از زمان طاغوت بیشتر شده است؟ پیشنهاد این بنده حقیر خدمت رهبری این است که به اصول انقلاب بازگردند و فکری به حال مردم و کاری برای بهبود شرایط آنها بکنند. پایبندی به اصول و آرمان‌های واقعی و اساسی انقلاب اسلامی می‌تواند راه را برای بازگشت به روزهای خوب هموار سازد. دست آن دستگاه‌ها و نهادهایی از هر جایی که نباید در آن دخالتی داشته باشند، باید کوتاه شود. پول ملت باید صرف ملت شود. رهبری به این بیت سعدی در گلستان توجه کنند که گفت: «گوسپند از برای چوپان نیست / بلکه چوپان برای خدمت اوست.» ما به شدت نیازمند چوپانی راستکاریم که بیاید گرگ‌های تیزدندان را از این گله دور کند.

در آخر عرض می‌کنم که خطمشی آیت‌الله خامنه‌ای در زمینه جمعیت نه تنها اشتباه است بلکه بلایی سر ایرانیان آینده می‌آورد که معلوم نیست مقابله با آن ممکن باشد. افزایش جمعیت، دو برابر شدن جمعیت، هدفی است غیر منطقی، بی‌ثبات‌کننده و خطرناک. خطمشی‌های رهبری در عرصه‌های مختلف هیچ همخوانی با هم ندارند و به نظر می‌رسد چندان در ذهن رهبری قضیه افزایش جمعیت مهم می‌نماید که حاضر است تمام آرمان‌ها و اساس‌های انقلاب اسلامی و همچنین اصول شرعی را زیر پا بگذارند؛ برای همین است که خدمت رهبری می‌گویم: پا پس بکشید!