برخورد انگشت‌شکن با خبرنگار حقیقت‌جو

برخورد انگشت‌شکن با خبرنگار حقیقت‌جو

چهارشنبه هفته گذشته برای خبرنگاری در ایران روز تلخ دیگری را رقم خورد. حمله وحشیانه به فائزه مومنی، خبرنگار روزنامه صبح نو که در جریان آن انگشتان دست وی شکسته شد، نمایانگر این حقیقت ناگوار است که خبرنگاری در ایران همچنان از خطرناکترین شغل‌ها به حساب می‌آید. به همین علت بیانیه انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران را مبنی بر محکومیت برخورد حراست دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با خبرنگاری که در حال انجام وظیفه و تهیه گزارش آنجا حضور داشت، بر حق می‌دانیم. حراست دانشگاه با وجود اینکه خانم مومنی مجوز لازم را داشته و با مقامات دانشگاه هماهنگی‌های لازم را انجام داده بودند، ایشان را مشکوک دانسته و متاسفانه این تشخیص نادرست منجر به درگیری و نهایتاً آسیب‌دیدگی انگشتان دست خانم مومنی شد. به نظر می‌رسد هیات دانشگاه یک عذرخواهی به خانم مومنی بدهکار است ولی هنوز از چنین عذرخواهی خبری نیست. در ضمن ضارب یا ضاربان باید مورد پیگرد قانونی قرار گیرند.

این حادثه همانا تازگی چندانی ندارد چراکه حوادثی مشابه بارها رخ داده و در برخورد مقامات امنیتی با خبرنگاران هیچ تغییری صورت نگرفته است. در مورد خانم مومنی این سوال هم مطرح است که حساسیت بیش از حد ماموران حراست دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی نسبت به خبرنگاری که درباره روند واکسیناسیون با تعدادی از دست‌اندرکاران این برنامه مصاحبه‌هایی انجام داده بود، چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟ مگر مصاحبه کردن یک خبرنگار با دانشگاهیان جرم است؟ که این سوال نیز این امکان را به ذهن می‌رساند که کاسه‌ای زیر نیم کاسه باشد. بر این نکته هم تاکید می‌کنیم که خانم مومنی نه به صورت خودجوش و سرزده به این دانشگاه مراجعه کرده بلکه با مجوز و هماهنگی مقامات همان دانشگاه!

در روزهای ابتدایی بحران کرونا ماموران حراست در جلوگیری از لو رفتن آمار دقیق مربوط به تعداد مورد ابتلا و مرگ و میر ناشی از ویروس کرونا نقش مهمی داشتند اما با توجه به اینکه آمار کمابیش موثقی در این خصوص هر روز توسط وزارت بهداشت منتشر می‌شود و از سوی دیگر برنامه واکسیناسیون کلید خورده است، سوال اینجاست که ایراد کار این خانم خبرنگار کجا بود؟ به نظر می‌رسد سخنان اخیر محسن دهنوی، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی مبنی بر گم شدن ۲۰۰ هزار دوز واکسن وارداتی تا حدودی روشنگر این امر باشد چون با توجه به حساسیت موضوع واردات و تخصیص ارز در سطح نظام ولی مخصوصاً در مواردی مربوط به کرونا، هرگونه بررسی و پرس‌وجوی خبرنگاران در این خصوص می‌تواند خشم مقامات دولتی و حکومتی را بر‌انگیزد. اما چرا این همه نسبت به این موضوع حساسیت دارند؟ پاسخ این سوال را باید در اقتصاد غیررسمی کشور جست.

بازار سیاه در تقریباً همه کشورهای جهان وجود دارد و در بسیاری کشورها هم واکسن کرونا مثل هر کالای دیگری – از شیر مرغ تا جان آدمیزاد- در بازار سیاه موجود است. اما تفاوت ایران این است که بازار سیاه از همان لحظه ثبت سفارش وارد عمل می‌شود و تا لحظه تحویل در محل هم هست. این بدین معناست که بازار سیاه ایران به دست افرادی می‌چرخد که باید در جلوگیری از آن فعال باشند نه سهیم آن! برای نمونه می‌توان به نقش ماهان ایر به عنوان وسیله اصلی واردات واکسن کرونا اشاره کرد که وابستگی شدید این شرکت هواپیمایی به سپاه پاسداران بر کسی پوشیده نیست؛ بر همین اساس می‌توان گمانه زد که گم شدن ۲۰۰ هزار دوز واکسن بی‌ارتباط با سپاه پاسداران نباشد، یا حد اقل بعید است سپاه پاسداران از این ماجرا بی‌خبر بوده باشد. چرا؟ چون چنین چیزی با سابقه کار سپاه در زمینه‌های اقتصادی مختلف از جمله نفت و گاز، فروش و قاچاق جنگ‌افزار، محصولات غذایی و دارویی و… همخوانی کامل را دارد. برآورد برخی کارشناسان این است که قیمت هر دوز واکسن کرونا در بازار سیاه در حدود ۲۵۰۰ دلار است که این بدین معناست که دوزهای گم شده برای سارقان۵۰۰ میلیون دلارارزش دارد، مبلغ هنگفتی که قطعاً برای سپاه به قدری وسوسه‌کننده است که بعید است از خیرش بگذرد. به هر حال آنچه مشخص است این است که دوزهای گم شده نه تنها از دست مردم خارج شده بلکه در دست کسانی قرار گرفته که توان پرداخت ۲۵۰۰ دلار را دارند، یعنی دست نامعلومی ۲۰۰۰۰۰ دوز واکسن را از دست مردم عادی گرفته و داده به دست افرادی که همدلی با هموطنانشان برایشان یک مفهومی نامفهوم است که البته به چنین ماجرا «فساد» گفته می‌شود. این در حالی است که ویروس جهش‌یافته «هندی» در هند بیداد می‌کند و تا به حال جان ۳۰۰ هزار نفر را گرفته است.

تا کنون صرفاً یک در صد مردم ایران واکسن زده‌اند. سوال است که آیا حکومت ایران قادر است تا دیر نشده دست مفسدان را از زنجیره تامین واکسن کوتاه کند و به برنامه واکسیناسیون سرعت ببخشد؟