آب، خوراک، نیرو: نیازهای اساسی جامعه که نظام جمهوری اسلامی در تامین آنها ناتوان است

اهل ایرانم
روزگارم سیاه است
تکه نانی ندارم….

بهار و تابستان ۹۹ که تولیدکنندگان تجهیزات حفاظت فردی سراسر دنیا پولشان با پارو بالا می‌رفت می‌کفتیم ایکاش آنجا سرمایه‌گذاری کرده بودم؛ شب‌های تابستان امسال که در تاریکی نشسته‌ام دارم کار می‌کنم می‌گویم ایکاش در بخش تولید شمع سرمایه‌گذاری کرده بودم. نه اینکه شرایط این روزهایمان خالی از هیجان نیست: هنگام قطعی برق فشار خونم می‌زند بالا و معلوم نیست که روز کاریم با تمام شدن باتری لاپتاپ پایان می‌گیرد یا گرمای شدید که فن لاپتاپ از پسش برنمی‌آید.

زمستان و بهار مسئولیت قطعی‌ها را به گردن استخراج کنندگان رمزارز می‌انداختند، الآن با تشدید شرایط اقلیمی و به ویژه خشکسالی و گرمای بحرانی که در پی آن ذخایر آبی کشور به طور بی‌سابقه‌ای افت کرده است، مسئولان به سدهای بی‌آب و آب‌انبارهای خالی سراسر کشور اشاره می‌کنند و می‌گویند مشکل از این است! یعنی در هر فصل و در هر شرایطی یک بهانه فراهم است. بلاشک تغییرات اقلیمی دهه‌های اخیر در بروز مشکلات فعلی صنعت برق و شبکه توزیع برق بی‌اثر نبوده ولی داستان به اینجا ختم نمی‌شود زیرا کمبود و بعضاً نبود سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های اساسی و حیاتی کشور در دولت‌های مختلف سبب شده است تا این زیرساخت‌ها در مقابل شرایط سخت و بحرانی به اندازه کافی مقاوم نباشند؛ این در حالی است که در همین برهه زمانی میلیون‌ها دلار از ذخایر ارزی بیت‌المال صرف تجهیز و تامین بودجه متحدان خارجی جمهوری اسلامی، از جمله حزب الله لبنان و حوثی‌های یمن شده و در عین حال ولخرجی‌های بی‌پایان سپاه چنان اقتصاد کشور را زمینگیر کرده که آی‌سی‌یوهای بیمارستان‌ها دچار قطعی برق شده و چه بسا جان‌ها در معرض خطرِ مرگ – چه به علت گرسنگی و چه به علت بیماری ناشی از استرس، سوءتغذیه، آلودگی هوا یا علل شبیه به اینها – از دست رفته‌اند. کشتی‌های جدید سپاه، چمدان‌های پر از اسکناس و طلا که سپاه به متحدان خود داده، همه و همه از محل مال و جان مردم ایران هزینه شده است.

البته نظام جمهوری اسلامی که اولویت اول آن حفظ آبروی رهبری و اولویت دومش حفظ جایگاه و منافع سپاه پاسداران است، برای عبور از بحران این واقعیات را انکار می‌کند و دولت روحانی را بلاگردان قرار می‌دهد. غرضم این نیست که دولت روحانی را تبرئه و از اشتباهات متعدد و مکرر آن گذشت. اما در عین حال باید بپذیریم که این دولت به علت کارشکنی‌های یک عده‌ای از یک سو و مواضع سخت و پارانویای رهبری از سوی دیگر عملاً دستش در پوست گردو بوده و لذا توقعات مردم در حوزه معیشت، سیاست، تجارت، بهداشت و… امکان نداشت که برآورده شود. این امر متاسفانه امری تازه نیست بلکه چرخه معیوبی است که سال‌هاست نظام گرفتار آن است. چرخه معیوب را می‌توان به شکل زیر به تصویر کشید.

جمهوری اسلامی اگر تا کنون توانسته است از تحریم‌ها و مشکلات فارغ آید، این موفقیت مرهون زحمات و تحمل و ایستادگی مردم این مرز و بوم است: رهبر، روسای جمهور، سران قوا، فرماندهان نظامی، هیچ کدام از اینها در دردهای مردم سهیم نبوده و نیستند. اما موج اعتراضات اخیر حاکی از این است که بردباری ملت در قبال بحران‌های طبیعی و انسانی دارد تمام می‌شود. بنابراین نیاز فوری ایران به رهبران و سیاستمداران و قانون‌گذاران آینده‌نگر بیش از پیش نمایان شده؛ افسوس که آینده‌نگری و واقع‌بینی در کارنامه آیات‌الله خامنه‌ای و رئیسی دیده نمی‌شود. اتفاقاً فردی آینده‌نگر و واقع‌بین اگر برای هر انتخاباتی کاندید شود، شورای نگهبان که تنها به بله‌قربان‌گویان چراغ سبز می‌دهد، صلاحیت او را رد می‌کند.

اما بحران‌های طبیعی و انسانی‌ای که کشور و مردم با آنها روبرو هستند، هم حیاتی اند و هم فوری. قطعی‌ها مشکلی گذرا نیست که با نصب تعدادی توربین بادی و مزرعه خورشیدی حل شود بلکه ریشه‌کنی این مشکل نیازمند برنامه‌ریزی دقیق و سنجیده است و سپس عزم و اراده برای اجرای آن برنامه به صورت شفاف و بدون ایجاد فرصت رانت و فساد باید وجود داشته باشد. دولت رئیسی باید این معضل را جدی گرفته و اولویت قرار دهد و هنگام استعلام و انعقاد قراردادها راه را برای عوامل فساد ببندد؛ اما با توجه به اینکه دزد می‌خواهد جای قاضی بنشیند و قاتل جای نگهبان، چنین چیزی بعید به نظر می‌آید.